چگونه پهلوی حزب مشروطه را به نابودی کشاندند
نوشته شده توسط : آنتی پهلوی
حزب به گروهی گفته می شود که دارای منافع مشترکی به لحاظ اقتصادی،اجتماعی،وسیاسی هستند، و در چارچوب قوانین کشور و گاهی از راههای غیر قانونی، یا برخورداری از یک سازمان و برنامه ی منسجم برای رسیدن به قدرت تلاش می کنند
در ایران از همان بدو شکل گیری احزاب، حتی در مورد احزاب منسجمی چون حزب توده به علل مختلفی چون ضعف روحیه حمع گرایی، قدرت طلبی رهبران، دخالت حاکمیت و از همه مهم تر وابستگی تمام و کمال برخی احزاب ایرانی به دول بیگانه شاهد عدم اعتماد مردم و ناکارآمدی احزاب در این سامان بوده ایم. در این بین، یکی از احزاب اپوزسیون ایرانی حزب مشروطه ایران است. این حزب تشکیل حکومتی مشروطه را در ایرانبه عنوان هدف خود برگزیده است. اما این حزب نیز با گذشت زمان همانند دیگر احزاب ایرانی دچار اختلاف های داخلی شد و چنان راه افول را در پیش گرفت که امروز تنها نامی از آن باقی نمانده است. در مورد حزب مشروطه ایران دخالت های بازماندگان پهلوی دوم و بویژه رضا پهلوی و فرح عامل اصلی در افول و چندپارگی های اخیر بوده است. لذا با عنایت به حاشیه های تمام ناشدنی بوجود آمده برای این حزب در چند سال اخیر، نوشتار حاضر قصد دارد تا به گونه ای مستند به واکاوی علل این اختلاف ها بپردازد.
 
 
سابقه مشروطه خواهی در میان رجال ایرانی
مشروطه در نيمه دوم سده نوزدهم از راه عثمانی به واژگان فارسی راه يافت و ترك‌ها آنرا از ‏واژه "شارتر" فرانسه يا "كارتا" و كارتولای لاتين ساختند كه در آغاز به معنی لوحی بود كه فرمان‌ها را ‏روی آن می‌نوشتند که بعدها به قانون اطلاق گرديد.در چهارچوب همین نگرش عصر مشروطه بود که بخشی از سلطنت طلبان لیبرال که دل در اندیشه های دموکراسی خواهانه دانشتند برای محدود کردن و قانونی نشان دادن سایه خداگونه شاهنشاه بر سر ملت و کشور بارها از ایده سلطنت مشروطه دفاع کردند.
 
     در این نگرش  مشروطه خواه به مفهوم آن کسی است که به جای حکومت خودکامه یا استبدادی که سلطان را فعال مایشاء در سرنوشت ملت و صاحب بلامنازع جان و مال و شرف آنها می داند، خواستار حکومت مشروطه یا حکومت مبتنی بر قانون غیر دینی است. مشروطه خواه ضد مستبد یا طرفدار حکومت خود کامه است و شاید بتوان گفت معادل مشروطه خواه در انگلیسیParliamentarianاست .
 
در این بین، برخی از نخبگان درباری تحصیل کرده در فرانسه و آمریکا بیش از دیگران بر این برداشت خود از سلطنت اصرار می ورزیدند. در حکومت 37 ساله پهلوی دوم گرچه که این طیف در میان رجال حکومتی در اقلیت قرار داشتند، اما در پاره ای از موارد محمد رضا پهلوی برای کاهش فشار های داخلی و نشان دادن روحیات به ظاهر دموکراسی خواهانه خود در عرصه بین الملل در پاره ای از موارد به برخی از این نخبگان میدان داد. با تشدید امواج انقلابی در پاییز 1357 محمد رضا پهلوی برای آرام کردن اوضاع و حفظ سلطنت میدان بیشتری به طیف داد.
 
شاید به همین علت بود که محمد رضا در آخرین روزهای حضور خود در کشور به بخشی از جریان ملی مذهبی که معتقد به سلطنت مشروطه و دوری از تحرکات انقلابی به سبک آیت الله خمینی بودند پست های کلیدی را پیشنهاد کرد.نمونه بارز این افراد آخرین نخست وزیر او شاپور بختیار (دبیرکلحزبایران،عضوجبههملیایران،ازبنیان‌گذاراننهضتمقاومتملیپسازکودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲) بود.
 
 
چرا حزب مشروطه ایران تشکیل شد؟
فروپاشی غیرقابل باور شالوده رژیم پهلوی به دست پیرمردی هشتاد و چند ساله جریان سلطنت طلب را در شوک و انفعال فرو برد. در این بین برخی از نظریه پردازان جریان مشروطه خواه چون داریوش همایون پس از مرگ محمد رضا پهلوی ضمن پذیرش ضعف های ساختاری حکومت محمد رضا و نقش غیرقابل انکار دربار و اطرافیان چاپلوس شاه در فروپاشی سلطنت با تجدید نظر در برداشت های حداقلی خود از مشروطه؛ضمن نزدیک شدن به نگاه متداول غربی از مشروطه، نقشی صرفاً وحدت بخش و محدود برای شاه در ساختار حکومت در نظر گرفتند. در این فضا بود که داریوش همایون در سال 1373 حزب مشروطه ایران را تاسیس کرد.
 
 
چگونه پهلوی ها حزب مشروطه ایران را به نابودی کشاندند
 از همان بدو شکل گیری، حزب به محل نزاع میان تبدیل شد. طیف اکثریت به رهبری داریوش همایون، مهرداد احسانی‌پور، دکتر بابک بهزادی، بهرام رحیمی و مهدی موبدی ضمن انتقاد از دربار و رضا پهلوی بر نگرش های حداکثری خود از مشروطه خواهی اصرار می ورزیدند. اما در سوی دیگر حزب فواد پاشایی با حمایت مالی و رسانه ای فرح پهلوی و رضا پهلوی با رد انتقادهای طیف اکثریت بر چهارچوب های مد نظر خود اصرار می ورزیدند.باید پذیرفت که داریوش همایون برای اعضای حزب مشروطه ایران تنها حکم یک لیدر سیاسی را نداشت، بلکه اندیشه های همایون آنچنان در دل ایشان رسوخ کرده بود که از او به عنوان یک الهه یاد می کردند.
 
داریوش همایون برای اعضای حزب مشروطه ایران تنها حکم یک لیدر سیاسی را نداشت، بلکه اندیشه های همایون آنچنان در دل ایشان رسوخ کرده بود که از او به عنوان یک الهه یاد می کردند.
 
مهرداد احسانی پور در مقاله ای با عنوان «حزبی که با دو منشور زاده شد!» بخشی از تفکرات و نگرش داریوش همایون نسبت به مسئله پادشاهی و موضوع سلطنت طلبی را یادآور می شود، این مقاله پس از استعفای او در نشریه «تلاش» منتشر شد و نشان دهنده ورود جریان محض سلطنت طلب به حزب و اعمال نظرات آنان در حزب مشروطه ایران دارد.
 
داریوش همایون می گوید: "«باید اعتراف بکنیم که کار ما هنوز خیلی زحمت دارد. این بند ناف شیفتگی به یک شاه را باید برید. ما طرفدار پادشاهی هستیم بحث هم ندارد خیلی هم به صراحت نوشته‌ایم و هیچ‌کس هم به این صراحت ننوشته است. نام پادشاه آینده ایران را هم که ما دوست داریم آوردیم که دیگر جای هیچ خواستنی نمی‌ماند. دیگر این تظاهرات این دست بوسیدن و به خدا رسانیدن و تعریف‌ها و تملق‌ها را باید کنار گذاشت.
 
این خوب نیست، بلکه خطرناک است. هیچ فردی نیست که بتواند در مقابل این ژست‌ها مقاومت کند. هر کسی خودش را گم می‌کند و از بقیه بالاتر می‌گیرد. باز یک عده مگس دور شیرینی را دور خود جمع می‌کند. این فکر را نکنید که یک نفر دموکرات و آزادمنش است.
 
نه، فضا به سرعت او را عوض می‌کند. بارها در تاریخ ایران این اتفاق افتاده است. باید شاه پرستی را جدا کنیم. ترسی هم نداشته باشیم. در طول این سی سال طرفداران سنتی پادشاهی هر کاری از دست‌شان بر می‌آمده برای پائین آوردن ایران به حد یک مقام کرده‌اند. خوشبختانه خود شاهزاده می‌داند که از طریق آنها به هیچ جا نخواهد رسید. در نتیجه به آن‌ها توجه نمی‌کند و آن‌ها نمی‌توانند تا ابد کاسه داغ‌تر از آش بشوند و به این نتیجه می‌رسند که باید کوتاه بیایند. اما این مسئله آن‌هاست. ما که در گذشته رفتارمان بهتر بود در این چند ماه گذشته ناگهان رگ شاه‌پرستی‌مان بالا زده است. باید از خودمان شروع کنیم تا بعد به بقیه برسیم. در عین اینکه به اعتقادات‌مان پایبندیم و عوض نشده‌ایم و برای پادشاهی مبارزه می‌کنیم باید برگردیم به آن سنت مشروطه‌خواهی!(مشروطه نوین.... ص 333)
 
ایرانی‌ها سلطنت‌طلب نیستند؛ اگر چنین خیال می‌کنید اشتباه می‌کنید. پادشاهی مشروطه لیبرال دموکرات را قبول می‌کنند، ممکن است قبول کنند ـ نمی‌دانم ـ ولی امکان دارد قبول کنند! اما سلطنت‌طلب را قبول نمی‌کنند،این است که ببینید در آنجا چه می‌گذرد و آینده کجاست. (مشروطه نوین.... ص 222) در هر صورت اولویت منشور نگارش یافته توسط همایون، هر چه باشد، «بازگرداندن نظام پادشاهی» نیست!".
 
اما همان گونه که پیشتر بدان اشاره شد با مرگ داریوش همایون ایدئولوژی و جهان بینی حزب مشروطهایران دستخوش تغییرات شگرفی شد. با برجسته شدن نقش فواد پاشایی و دخالت های فرزندان محمد رضا پهلوی در حزب مشروطه اعضای سازمان یکی پس از دیگری از مقام و سمت خود استعفا داده و راه خود را از حزب جدا کردند.
 
 
از آنجا که حزب مشروطه ایران ایدئولوژی و برنامه ریزی منحصر به فردی برای آینده فعالیت های خود داشت کمتر کسی فکر می کرد که مرگ داریوش همایون پایانی باشد بر عمر کوتاه 18 ساله حزب مشروطه از زمان تاسیس خود یعنی سال 1373 شمسی؛ اما جدایی عناصر بانفوذ این حزب یعنی مهدی موبدی،مهرداد احسانی پور وبهرام رحیمی این واقعیت را بر همگان روشن ساخت که حتی اپوزسیونی که دارای برنامه مدون و تعریف شده باشد بازهم با مشکلات بسیاری مواجه خواهند شد چراکه دخالت دادن آراء و نظرات شخصی در عناصر اپوزسیون با وجود آنکه بر طبل دموکراسی و آراء جمعی می کوبند هنوز موجود و ملموس است. در این بین رضا پهلوی و فرح با حمایت تمام قد از فواد پاشایی کار را به جایی می رسد که طیف اکثریت که بیشترین تلاش ها را برای تشکل حزب انجام داده بود پس از تبدیل شدن به طیف اقلیت سرانجام از حزب جدا می شوند.
 
دخالت دادن آراء و نظرات شخصی در حزب مشروطه تا به حدی بود که تنها چند هفته مانده به برگزاری کنگره نهم این حزب، مهدی موبدی [به عنوان اولین فردی که از حزب استعفا داد] برای برگزاری این کنگره که بالاترین ارگان تصمیم‌گیری در حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) بود تحمل نیاورد و استعفا خود را به همراه چند تن دیگر به فواد پاشایی تسلیم کرد. موبدی و دیگر اعضای جدا شده از حزب در بخش هایی از این نامه برخی از حقایق را به گونه ای آشکار افشا می کند. به طور مثال نگارندگان در جایی از نامه اینگونه اعتراض خود را به رویکردهای انحصارطلبانه رضا پهلوی و طیف اقلیت نشان می دهند:
 
"هشدارهای داریوش همایون در مورد بدنهحزب و بودن آنها در عوالم پنجاه شصت سال گذشته، شوربختانه حقیقت خود را به اثبات رساند.پس از مرگ داریوش همایون تاخت و تاز به «دفتر پژوهش» و پشت کردن به منشور و مواضع حزبآغاز گشت.در اولین تهیه‌هابحث‌های سیاسی راجع به مواضع حزب و شاهزاده از دستور کار این دفتر حذف گردیدتا چرخش سیاسی دلخواه جریان سلطنت‌طلب در حزب با آسودگی بیشتری انجام پذیرد.حزب مشروطه ایران بعد از دو دهه فعالیتنخواست و نتوانست با تغییری بنیادی در اندیشه، خود را از یک حزب نوستالژیک، با اولویت «پادشاهی همه چیز است» به حزبی لیبرال دموکرات فرا برویاند. خیال بستن به رهبری کاریزماتیک رضا پهلوی و ناتوانی در بیرون آمدن از "صغارت" این حزب را از درک منشور لیبرال دمکرات خود ناتوان ساخت".
 
در جای دیگری از این نامه اسنعفاء که به واقع می توان از آن به عنوان اعتراض تمام قد به رویکردهای انحصارطلبانه و دخالت های رضا پهلوی یاد کرد می خوانیم:
 
"سر سپردن به پویه قدرت، به موازات بالا‌گرفتن تلاش‌ برای رهبرسازی‌های بدون پشتوانه و بی‌ربط به مردم ایران و برگزیدن استراتژی نادرست و خطرناک شاهزاده بعنوان راه حزب،چیزی نیست جز همان نگاه و منشور سلطنت‌طلبی که از همان آغاز تشکیل حزب تاکنون منتظر فرصت مناسب مانده بود.سنجاق کردن سرنوشت حزب به شاهزاده، حاصل عدم استقلال حزبی، "صغارت سیاسی" و بی‌ربط بودن از مبارزات مردم ایران است.
 
باید اعتراف کرد که دگردیسی حزب مشروطه پس از مرگ داریوش همایون تنها با اسم رضا پهلوی آغاز می شود، آنجا که کاریزماتیک [الهی جلوه دادن یک شخص] نمودن شخص او و تلاش برای بازگرداندن حکومت پادشاهی بر آینده ایران [حکومتی که اصلا وجود ندارد!] مورد توجه است؛ بی شک دستور کار قرار دادن این خط مشی آن هم قبل از برگزاری کنگره و تصمیم گیری بر آینده سیاسی حزب نشان از دخالت دست های دیگر در حزب مشروطه ایران و همچنین عدم استقلال سیاسی این حزب به ظاهر دارای ایدئولوژی و برنامه است.موبدی براین باور است که:
 
"عدم استقلال سیاسی حزب مشروطه ایران با طرز نگاه آن به شورای ملی ایرانیان قابل استدلال است، پروژه شورای ملی ایرانیان در خارج از کشور در حقیقت همان پروژه دولت در تبعید است، به عبارت دیگر با حمایت سازمان غربی که به ظاهر خواهان برقراری دموکراسی در ایران هستند[اما در باطن زیر رده سازمان های جاسوسی غرب هستند]،اشخاص و عناصری که در طول سی و اندی سال در خارج از کشور علیه نظام ایران فعالیت سیاسی و مخرب داشته اند گرد هم جمع شوند و از میان خود رهبری برگزینند، بی شک چنین رهبری با در نظر گرفتن قدرت سیاسی و حمایت سازمانهای غربی، دربردارنده تمامی آراء و نظرات نخواهد بود چرا که برگزیده تمام اعضا نبوده و نخواهد بود؛با وجود برگزاری کنفرانس های پیاپی ضدانقلاب که به عنوان مثال می توان به «کنفرانس هتل همپتون» اشاره داشت هنوز این جمعات بیکار نتوانسته اند یک یا چندین شخص را برای رهبر شدن انتتخاب کند!
 
بعدها اعضای جدا شده از حزب مشروطه ایران با حضور در نشریه «تلاش» شروع به نگارش مقالات با لحنی تند علیه رضا پهلوی و طرفداران سلطنت طلب نمودند،ضدیت آنان با پهلوی ها و ناراحتی شان از حزب مشروطه که پس از مرگ داریوش همایون اندیشه های مطلق پادشاهی را بر خود گرفته بود اینچنین  در قلم مهرداد احسانی پور بازتاب می یابد:
 
"ما نمی‌توانیم با صدای بلند و رسا اعلام نکنیم که حمله نظامی به ایران، حمله به نظام جمهوری اسلامی نیست، حمله به تمامیت به یکپارچگی و به استقلال ملت شریف ایران است. پس روشن است که ما در برابر هیچ حمله‌ای بی‌طرف نخواهیم ماند ... [در پی اظهار نظر رضا پهلوی با رسانه های غربی و به خصوص اسرائیلی]
 
توضیح شاهزاده رضا پهلوی از نشست های موسوم به لندن و پاریس در سال های پیش و حضور آشکار و پنهان ایشان در این جلسات چیست؟ پاسخ شاهزاده نسبت به نشست و برخاست و همگامی با حزب دمکرات کردستان ایران که سودانیزه کردن ایران را الگو و نمونه ی خود قرار داده است چه می تواند باشد؟
 
پرسش ما از شاهزاده به حضور وی در کنگره ها و نشست ها و تشکیلاتی که به قصد و نیت جمع کردن ایرانیان زیر یک چتر جهت ایجاد آلترناتیوتحت عناوینی چون شورای رهبری، دولت در تبعید و عناوین دهن پرکن دیگری از این دست بر می گردد. امروزه همه می داند که آلترناتیو سازی در خارج فقط می تواند در خدمت نیروهای بیگانه قرار گرفته و ابزاری در خدمت تجزیه کشور و تضعیف جنبش مدنی و سبز ایران باشد.آیا درک این امر مهم و حیاتی خارج از توان و ظرفیت ذهنی شاهزاده است؟
 
و یا اینکه رسیدن به قدرت به هر وسیله چنان روح و روان وی را تسخیر کرده است که نمی داند با حضور و حمایت خود از چنین پروژه هایی از پیش ورشکسته عملاً گام در نابودی اعتبار خود برداشته و دانسته و نداسته آب به آسیاب رژیم اسلامی می ریزد".
 
گفتنی است «مهدی موبدی» اولین عضو جدا شده از حزب مشروطه ایران در نخستین گام خود «بنیاد داریوش همایون» را تاسیس نمود تا به بیان اندیشه های ناب (به گفته مهدی موبدی) داریوش همایون بپردازد و ایدئولوژی وی را که در حزب مشروطه ایران دستخوش تحریف از سوی سلطنت طلبان شده بود را بازنشر کند!
 
همچنان که گفته شد «مهرداد احسانی پور» نیز به نشریه تلاش نقل مکان کرد،گفتنی است این نشریه اندیشه های حزب چپ را (کمونیست ها و ...) دنبال می کند،هنوز معلوم نیست چرا مهرداد احسانی پور با وجود چنین سیاستی از سوی نشریه تلاش در این رسانه قلم می زند!!؟
 
 
منبع:ما هستیم




:: بازدید از این مطلب : 1077
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 شهريور 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: